بسم الله الرحمن الرحیم
دیشب صدای تیراندازی و خمپاره نگذاشت درست بخوابم، بعضی گلولهها نزدیک خانهمان میخورد و در و دیوار میلرزید. گچهای شوره زده سقف با هر لرزه، غبار پوکشان در هوا پخش میشد و آرام مینشست روی صورتمان. با هر بار صدا بچهها بیدار میشدند، زینب چشمان پف کردهاش را میمالید و میلرزید، تا بغلش نمیکردم و آیه الکرسی نمیخواندم آرام نمیشد. حسن دیگر به این صداها عادت کرده بود ، دو تا فحش به داعشیهای میداد و دوباره میتپید زیر لحافش.
شوهرم علی رفته بود خان طومان، فرمانده گردان عمّار بود. قبل از رفتنش حسن را بوسید و توی بغل فشارش داد و در گوشش چیزی نجوا کرد. بعد از رفتنش از حسن پرسیدم: بابا چی گفت بهت؟
با منّ و منّ گفت: بابا در گوشم گفت تو دیگه مرد خونهای ده یازده سالت شده. حواست به مامانت و خواهرت باشه.
دلم هرّی ریخت پایین، بار اولی نبود که علی به عملیّات میرود، اما هیچ وقت اینطور حرف نمیزد. تازه داشتم به بیخبر رفتنهایش و بیصدا آمدنهایش عادت میکردم. در این سالهای سیاه جنگ همیشه دلم شور میزد، اما این بار بیشتر.
ادامه نکات جلسه ۳۸ چای و داستان – موقعیتهای طنز در داستان- داوود امیریان
۸- کتابهای خوب را برای بار دوم و سوم بخوانید و دقت کنید که چطور داستان را شروع کرده و چگونه پایان برده. چگونه به قول معروف قلاب را توی ناف مخاطب انداخته و رها نمیکند.
۱۰- شما باید آدم ها و شخصیت های داستان را کامل بشناسید. ابتدا یک زندگی نامه کامل برای شخصیت خود بنویسید هر چند که اصلا نمیخواهید از آنها در داستان استفاده کنید اما باید مثل کسی باشید که با آن آدم زندگی میکند.
۱۱- تجربهی استاد احمد دهقان: ایشان بعضی مواقع کتابهای معروف را بازنویسی میکرد مثلا یک فصل از رمان دن آرام را با دقت میخواند و بعد با زبان خودش بازنویسی میکرد.
۱۲- به یک خاطره به عنوان یک دکمه نگاه کنید. نیاز نیست به آن وفادار باشید. در جهان داستان جای تخیل و جادوگری است.
۱۳- دنبال ژانر مورد علاقه خود بروید. کتابهای خوب را تکراری بخوانید و لذت ببرید و درس بگیرید. باید خلاقیت و تخیل شما پرورش یابد.
مطالب بیشتر:
بسم الله الرحمن الرحیم
نکات جلسه ۳۸ چای و داستان – موقعیتهای طنز در داستان- داوود امیریان
۱- بزرگان دینی و مذهبی ما موقعیتهای طنز زیادی داشتند. در مورد حضرت علی علیه السلام مخالفین ایشان در زمان انتخاب عثمان به عنوان خلیفه ، دو نقطه ضعف حضرت را جوانی و شوخ طبعی ایشان میدانستند.
۲- ایدهای که به ذهن میآید مثل دکمهای است که باید به دنبال پیراهن و کت و شلوار برایش باشیم. کاملا برعکس دنیای واقع. باید ایده را در ذهن گسترش داد و پیاز داغش را زیاد کرد.
۳- موقعیت طنز را مثل دومینوی جذاب دنباله دارش کنید. با موقعیت بازی کنید و کش بدهید. یک خبر کوتاه میتواند مانند سنگی که در آب افتاده موج ایجاد کند و شما سوار بر موج، ماجرا را کش بدهید.
۴- داستان نویس باید یک فضول و کنجکاو دوست داشتنی باشد.
۵- میتوان یک موقعیت تراژدی را به طنز تبدیل کرد مثل ماجرای گم شده نخست وزیر پاکستان در مراسم تشییع جنازه امام خمینی. و برعکس میتواند یک موقعیت طنز را تبدیل به ماجرای غم انگیز و تراژدی کرد.
۶- در طنز باید شیرین تعریف کنید، شیرین بنویسید. نیاز نیست سواد ادبی خودتان را به رخ مخاطب بکشید. کلمات سنگین و ادبی به کار نبرید.
۷- بزرگترین و مهمترین تکنیک یک نویسنده صداقتش است. باید از ته دل و با عشق نوشت.
ادامه دارد.
جلسه ۳۹ چای و داستان در مدرسه اسلامی هنر قم
تجربیات داستان نویسی استاد محمد رضا سرشار/ بخش نهایی
۱۱- به نظر من اگر نویسندهای روزی یک صفحه بنویسد نویسندهی موفقی است. با شتاب زدگی اصلا راه به جایی نمیبرید.
۱۲- نکته بسیار مهم: از چیزهایی بنویسید که برای شما آشنا هستند. خودتان تجربه کرده باشید. اگر یک نویسندهی حرفهای بخواهد درباره موضوعی بنویسد که نمیداند چیست ، با تحقیق زیاد و سفر رفتن اطلاعات کسب میکند اما باز هم در آخر کار هنوز مطمئن نیست چون خودش نچشیده و تجربه نکرده است.
۱۳- کتاب سلولهای بنیادی داستان اثر استاد سرشار تمام راهکارهای اساسی را آورده است.
۱۴- جرقه شروع داستان یک فکر اولیه، یک احساس اولیه و یک جرقه در ذهن و روان انسان است. فکرهای نوی زیادی هر روز از کنار ما رد میشوند اما ما نمیگیریم چون فرکانس حساسیت ما با فرکانس آن جرقهها یکی نیست.
۱۵- معمولا کسانی که کلاس داستان نویسی جدی میروند دیگر تا سالها جرأت نوشتن ندارند. راه نجات آنها این است که موقع نوشتن به اصول داستان نویسی توجه نکنند، هر چه میآید بنویسند. بعدا در بازنویسی به اصول و قواعد توجه کنند.
نکته:
۱۶- برای تدوام انگیزه و تقویت یک نویسنده باید اثرش در جامعه عرضه شود. اگر نتوانست چاپ کند الان با فضای مجازی خیلی راحت میتواند انتشار دهد. مخصوصا اگر آثار انسان نقد شود هم انگیزه بیشتر میشود و هم باعث شناخته شدن اثر شما در جامعه میشود. هر چند بدگویی شود اما همین هم خوب است. بالاخره شما شناخته میشوید.
۱۷- در چاپ اولین اثر خود شتاب نکنید. اولین اثر ، شناسنامه شما خواهد بود. اولین کار باید چشمگیر باشد و همان معرف شماست.
۱۸- در گذشته اهل قلم هم سلوک مادی داشتند و هم سلوک معنوی. اما امروزه سلوک معنوی به کلی حذف شده است . حتی همین سلوک مادی و پیشرفت در عرصه نوشتن هم کم شده است . بعضی همین سلوک مادی را هم ندارند.
۱۹- یک سنت الهی: در هر کاری خدا را یاری کنید ، خدا هم شما را یاری میکند. هر کس که تلاش کند و زحمت بکشد نتیجهاش را میبیند. اما خداوند به مومنان کمک بیشتری میکند اگر تلاش کنند.
۲۰- داشتن دید تصویری برای یک نویسنده خیلی مهم است. باید طوری بنویسد که مخاطب خیال کند که انگار دارد فیلم میبیند. دیدن فیلمهای قوی قدرت تصویری را بالا میبرد. باید هنگام نوشتن صحنه را تجسم کنید و عالم تخیل را ببینید.
مطالعه بیشتر:
معرفی کوتاه کتاب حرکت در مه از استاد محمدحسن شهسواری:
چگونه مثل یک نویسنده فکر کنیم! جملهای قابل توجه در روی جلد کتاب است. و داخلش بیش از هر چیزی پایبند به این جمله. این کتاب ۷۲۱ صفحهای تا کنون پنج بار توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است. اولین عبارتی که در کتاب نوشته شده ، سخت تکان دهنده است: اگر استعداد نداشته باشید، خودتان را بکشید هم نویسنده نخواهید شد؛ اما اگر استعداد داشته باشید، فقط باید خودتان را بکشید تا نویسنده شود. »
نکاتی مهم و قابل توجه از کتاب:
نکته ۱ : نویسنده ابتدا باید استعداد داشته باشد، بعد پشتکار و در انتها توان مدیریت افسردگی. افسردگی در سه مرحله به نویسنده هجوم میآورد: ابتدا زمان نوشتن و تمام کردن رمان، دوم هنگام ارائه به ناشر و رد شدنهایی پیدرپی، سوم در زمان چاپ اثر و بیتوجهی مخاطبان و منتقدان. (ص۸۴)
نکته ۲ : هر داستان جدالی است بین تغییر و باورپذیری. باورپذیرها معمولا با تغییرات کم همراه هستند و تغییرات زیاد معمولا باورناپذیرند. جذابیّت نقطهی اتصال بیشترین میزان تغییر و باورپذیری است. (ص۱۰۴)
نکته ۳ : آشنازدایی مهمترین وظیفهی ادبیات است که مهمترین جلوهی آن در زبان است. نزدیک به نوددرصد از رمانها با دو زاویهدید اول شخص و سوم شخص محدود به ذهن نوشته میشوند. (ص۱۱۹)
ادامه دارد .
مطالب بیشتر:
۱- قهرمان شخصیتی است صاحب اراده.
۲- قهرمان دارای یک میل و آرزوی خودآگاه است.
۳- قهرمان ممکن است دارای یک خواسته ناخودآگاه و متناقض با خود نیز باشد.
۴- قهرمان از این قابلیت برخوردار است که مقصود خود را به شکلی متقاعدکننده دنبال کند.
۵- قهرمان حداقل باید از یک فرصت و شانس برای رسیدن به هدف برخوردار باشد.
۶- قهرمان از اراده و توانایی لازم برای جستجوی مقصود خودآگاه و یا ناخودآگاه خویش تا آخرین حد ( آخرین حد توان بشر که توسط موقعیت و ژانر تعیین میشود) برخوردار است.
۷- داستان باید به کنشی نهایی ختم شود که مخاطب نتواند فرای آن را تصور کند.
۸- قهرمان باید همدلیبرانگیز باشد، اما شاید دوست داشتنی باشد شاید هم نباشد.
مطالب بیشتر:
درباره این سایت